English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (5 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
the public are hereby notified U بدین وسیله عموم را اگهی میدهید
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
hereunto <adv.> U بدین وسیله
on this <adv.> U بدین وسیله
hereby U بدین وسیله
hereto <adv.> U بدین وسیله
as to that <adv.> U بدین وسیله
concerning this <adv.> U بدین وسیله
for this purpose <adv.> U بدین وسیله
hereunto U بدین وسیله تاکنون
Hereby I declare ... U بدین وسیله اعلان می کنم که...
To what do you attributeThe failure of the army? U شکست ارتش را به چه چیز نسبت میدهید ؟
What time should I check in? U چه وقت کارت سوار شدن به من میدهید؟
May I use your name as a reference? U اجازه میدهید شما را بعنوان توصیه کننده بگویم؟
May I use your name as a reference? U اجازه میدهید شما را بعنوان معرف ذکر بکنم؟
May I use your name as a reference? U اجازه میدهید شما را بعنوان سفارش کننده نام ببرم؟
chains U باس ارتباطی که یک وسیله را به دیگری متصل میکند. و هر وسیله میتواند دادهای که در خط به سوی وسیله دیگر وجود دارد دریافت یا ارسال یا تغییر بدهد
chain U باس ارتباطی که یک وسیله را به دیگری متصل میکند. و هر وسیله میتواند دادهای که در خط به سوی وسیله دیگر وجود دارد دریافت یا ارسال یا تغییر بدهد
sensor U وسیله اکتشافی وسیله مراقبتی وسیله کشف کننده
public U عموم
universal applause U عموم
hitherward U بدین سو
publicly U در نظر عموم
coram popula U درپیش عموم
public spiritedness U خیرخواهی عموم
the public U عموم مردم
thus U بدین گونه
because of U بدین دلیل
hitherward U بدین طرف
that is to say U بدین معنی که
publicised U به اطلاع عموم رساندن
commonable U قابل استفاده عموم
publicize U به اطلاع عموم رساندن
publicises U به اطلاع عموم رساندن
open to the public U واضح درنظر عموم
publicized U به اطلاع عموم رساندن
publicizes U به اطلاع عموم رساندن
for the public good U برای خیر عموم
By common consent. U به تصدیق همه ( عموم )
notify the public U به اطلاع عموم رساندن
publicly useful U سودمند برای عموم
publitize U به اطلاع عموم رساندن
publicizing U به اطلاع عموم رساندن
publicising U به اطلاع عموم رساندن
thus U مثلا بدین معنی که
in or after this manner بدینسان [بدین طریق]
obelus U نشانی بدین شکل "-"
virgule U علامتی بدین شکل
to burst upon the view U ناگهان به چشم عموم پدیدارشدن
discommon U ازدسترس عموم بیرون اوردن
forums U بازار محل اجتماع عموم
common goods U کالای مورد نیاز عموم
forum U بازار محل اجتماع عموم
evangelized U بشارت بدین مسیح دادن
evangelize U بشارت بدین مسیح دادن
semicolon U نقطه و ویرگول بدین شکل
evangelizing U بشارت بدین مسیح دادن
evangelised U بشارت بدین مسیح دادن
evangelises U بشارت بدین مسیح دادن
evangelizes U بشارت بدین مسیح دادن
evangelising U بشارت بدین مسیح دادن
fet U وسیله الکترونیکی که به عنوان کنترل جریان متغییر بکار می رود : یک سیگنال خارجی مقاومت وسیله و جریان جاری را تغییر میدهد به وسیله تغییر پهنای کانال هدایت
common user items U کالاهایی که مورد استفاده عموم میباشد
paradox U عقیدهای که با عقیده عموم مخالف است
paradoxes U عقیدهای که با عقیده عموم مخالف است
common user supplies U کالاهایی که مورد استفاده عموم میباشد
domain U اطلاع یا برنامه که متعلق به عموم است
Open to the publice. U ورود برای عموم آزاد است
domains U اطلاع یا برنامه که متعلق به عموم است
postulancy U تقاضای ورود بدین یا جمعیتی تازه
proselytized U بدین تازهای وارد شدن یاکردن
proselytize U بدین تازهای وارد شدن یاکردن
proselytising U بدین تازهای وارد شدن یاکردن
greek cross U صلیب یا چلیپای یونانی بدین شکل +
proselytises U بدین تازهای وارد شدن یاکردن
proselytised U بدین تازهای وارد شدن یاکردن
Can you give me a heads up? <idiom> آیا میتونین قبلش به من خبر بدین؟
proselytizes U بدین تازهای وارد شدن یاکردن
proselytizing U بدین تازهای وارد شدن یاکردن
ensilage U علیق یاغلهای که بدین ترتیب نگاهداشته شود
reconversion U هدایت مجدد بدین مسیحی بازگشت از گمراهی
reconvert U برای دومین بار بدین یا ایینی گرویدن
cry up U نزد عموم ارج ومنزلت یافتن زیاد ستودن
proprietary company U شرکتی که سهام ی ن دردسترس عموم گذارده نشده است
proselyte U عضو تازه حزب بدین تازهای وارد کردن
upsilon U نام حرف بیستم الفبای یونانی که بدین شکل
eminent domain U قدرت حکومت برای استفاده از اموال خصوصی جهت عموم
proclamations U اگهی
acknowledgments U اگهی
tickets U اگهی
acknowledgement U اگهی
proclamation U اگهی
poster U اگهی
ticket U اگهی
warnings U اگهی
warning U اگهی
notices U اگهی
indiction U اگهی
indigitation U اگهی
infore U اگهی به
Annunciation U اگهی
caveats U اگهی
caveat U اگهی
advertisements U اگهی
affiche U اگهی
notice U اگهی
announcements U اگهی
announcement U اگهی
posters U اگهی
noticing U اگهی
acknowledgements U اگهی
noticed U اگهی
debutant U نوازنده یا ناطقی که برای نخستین بار در جلو عموم فاهر میشود
prospectuses U خلاصه اگهی
advertisement U اگهی تبلیغاتی
prospectus U خلاصه اگهی
informing U اگهی دادن
inform U اگهی دادن
advertisements U اگهی تبلیغاتی
warning order U دستور اگهی
informs U اگهی دادن
forewarning U پیش اگهی
prognosis U پیش اگهی
proclamations U اگهی دادن
announce U اگهی دادن
announced U اگهی دادن
banning U اگهی احضار
pin up U چسبانیدن اگهی
obituaries U اگهی در گذشت
obituary U اگهی در گذشت
handbill U اگهی دستی
advertize U اگهی دادن
ban U اگهی احضار
notice to mariner U اگهی دریایی
annunciate U اگهی دادن
previous notice U پیش اگهی
bans U اگهی احضار
assertion U بیانیه اگهی
advertises U اگهی دادن
advertised U اگهی دادن
announces U اگهی دادن
announcing U اگهی دادن
pin up U الصاق اگهی
pin-up U چسبانیدن اگهی
pin-up U الصاق اگهی
proclamation U اگهی دادن
fly bill U اگهی دستی
billsticker U اگهی چسبان
gazette U اعلان و اگهی
pin-ups U چسبانیدن اگهی
pin-ups U الصاق اگهی
handbills U اگهی دستی
play bill U اگهی نمایش
public U سرویس ارسال داده برای عموم . مثل سیستم تلفن اصلی در یک کشور
deodand U چیزیکه دولت برای استفاده عموم ضبط میکردزیرامایه مرگ کسی شده
library U کتابها یا رکوردها و... که عموم می توانند فرض کنند که معمولا در یک محل عمومی قرار دارند
libraries U کتابها یا رکوردها و... که عموم می توانند فرض کنند که معمولا در یک محل عمومی قرار دارند
press agent U مامور اگهی و تبلیغ
flyer U اگهی روی کاغذکوچک
flyers U اگهی روی کاغذکوچک
reclame U اگهی اغراق امیز
fliers U اگهی روی کاغذکوچک
bulletins U اگهی نامه رسمی
to paste up a playbill U اگهی نمایش بدیوارزدن
flier U اگهی روی کاغذکوچک
tender notice U اگهی دعوت به مناقصه
prognostic tests U ازمونهای پیش اگهی
bulletin U اگهی نامه رسمی
proclamatory U متضمن اگهی یا اعلام
pouch U خورجین [گاه قالیچه ها برای مصارف شخصی عشایر بدین گونه بافته می شوند.]
asynchronous U داده یا وسیله سریال که نیازی به یکنواخت بودن با وسیله دیگر ندارند
crawler U وسیله نقلیهای که روی زنجیر حرکت میکند وسیله نقلیه خزنده
crawlers U وسیله نقلیهای که روی زنجیر حرکت میکند وسیله نقلیه خزنده
looped U آزمایشی که سیگنال ارسالی را به وسیله فرستنده پس می فرستد پس از عبور آن از خط یا وسیله
loop U آزمایشی که سیگنال ارسالی را به وسیله فرستنده پس می فرستد پس از عبور آن از خط یا وسیله
peripheral U مدیر و کنترل کننده وسیله ورودی /خروجی یا وسیله جانبی
loops U آزمایشی که سیگنال ارسالی را به وسیله فرستنده پس می فرستد پس از عبور آن از خط یا وسیله
contention U وضعیتی که در آن دو یاچند وسیله قصد برقراری ارتباط با یک وسیله را دارند
contentions U وضعیتی که در آن دو یاچند وسیله قصد برقراری ارتباط با یک وسیله را دارند
connectivity U توانایی یک وسیله برای ارتباط برقرار کردن باسایر وسیله ها و ارسال اطلاعات
devices U کنترل وسیله با حروف مختلف یاترکیب خاص آنها برای دستور دادن به وسیله
device U کنترل وسیله با حروف مختلف یاترکیب خاص آنها برای دستور دادن به وسیله
built-in U نوشتاری که موقتاگ به وسیله یک وسیله جانبی معمولاگ چاپگر ذخیره سازی شده است
simulates U کپی کردن رفتار سیستم یا وسیله با دیگر وسیله ها
simulating U کپی کردن رفتار سیستم یا وسیله با دیگر وسیله ها
tie down U وسیله مهار هواپیما در محوطه پارکینگ وسیله بستن
simulate U کپی کردن رفتار سیستم یا وسیله با دیگر وسیله ها
daisy chain U روش اتصال یک وسیله با یک کابل از یک ماشین یا وسیله به دیگر
limelight U قسمتی ازصحنه نمایش که بوسیله نورافکن روشن شده باشد محل موردتوجه وتماشای عموم
necrology U ثبت اموات اگهی فوت
ballyhoo U اگهی پر سرو صدا کردن
trainer U وسیله اموزش دهنده وسیله کمک اموزشی
trainers U وسیله اموزش دهنده وسیله کمک اموزشی
immersion proof U وسیله ضد رطوبت یا نفوذ اب وسیله ضد فرو رفتن در اب
common carrier U شرکتی دولتی که تلفن تلگراف و سایر امکانات مخابراتی را جهت عموم تهیه میکند حامل مشترک
exclaiming U بعموم اگهی دادن بانگ زدن
publicises U اگهی کردن باطلاع عمومی رساندن
exclaims U بعموم اگهی دادن بانگ زدن
publicising U اگهی کردن باطلاع عمومی رساندن
publicize U اگهی کردن باطلاع عمومی رساندن
exclaimed U بعموم اگهی دادن بانگ زدن
publicized U اگهی کردن باطلاع عمومی رساندن
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com